خدمتکار جوان صبحانه را برای استاد خود می پخت و هنگام خواندن روزنامه ها او را به میز آورد. اما مرد از خوردن غذا امتناع ورزید. او ظرف را دور کرد و زن بلافاصله عکس سکسی دختر حشری تصمیم گرفت تا شیرینی ها را به او سرو کنند. او به میز بالا رفت ، نشست و نشست و پاهایش را به طرفین جلوی صاحب ، جورابهای راه راه كشید. الاغ را به لبه نزدیکتر کردم و فکر صورت خود را بین پاهایش دفن کرد. بر روی لبها روی سوراخ مودار زرق و برق داشت. لب هایش را به سمت خود کشید و شروع به تعظیم خدمتکار خود کرد. من آن را کشیدم ، بند را دور گردن عوضی انداختم و صورتش را به طرف عضو کشیدم تا مکیده شود. او دست های خود را برای ضربات پنالتی در آغوش گرفت و یکی از اعضای یک هیئت سواری را گرفت. او شروع به کمک به اسکوات ، دختر سوار ریتم کرد. اطاعت به صاحب اجازه داد تا در موقعیتی با سرطان که پشت سر او قرار دارد ، عقب نشینی کند. من روی لبه میز نشستم و پایم را روی شانه ام گذاشتم و اسپرم را از شوک گرفتم.