پیرمرد ریشو روی مبل آشپزخانه دراز کشیده بود. او چشمان خود را بست و شروع به پیچاندن سریع جیب خود کرد و متوجه شد که نوه اش به چه صورت آمده و شروع به ماساژ منطقه ارژن زا در بین پاهای خود کرد. وقتی پدربزرگم به او نگاه کرد تا شرمنده نشود ، من در کنار او نشستم و شروع به ساختن یک سولو بدون کلمه عکس سکس با دختران کردم. لب خیلی بهتر از دستش کار کرد ، بنابراین عضو بلافاصله بلند شد. او شروع به باز کردن یک بلوند جوان کرد. نوک سینه هایش را لیسید ، کنار اجاق آنها را روی میز گذاشت و روی زانوها نشست ، لیز تکه های تراشیده را لیسید و پیشنهاد داد به مبل برگردید تا کلاه را از پشت سر بکشید.