دختر كوچك نزد دوستش مي آيد ، با او در استخر شنا مي كند ، در مورد اصحاب و اسرار دختر كوچك بحث مي كند ، اما موفق نمي شود ، زيرا دوست دختر بلوند او با صداي زياد مي خوابد و در يك پتو در بستر پهن او دفن مي شود. اما آیا سبزه خسته نشده و کل شهر خود را بیهوده رانده است؟ با دیدن درب اتاق باز ، دخترک به سمت خوابیدن زن رفت دخترکون لخت ، داخل الاغ نرم و الاستیک خود قرار گرفت و شورت صورتی خود را بیرون آورد و سبزه شروع به دویدن انگشتان دست به سمت الاغ و بیدمشک کرد و هنگامی که برانگیخته شد ، شروع به لیسیدن این دو سوراخ شیرین و معطر کرد و ترسید.