هنگامی که مردی در خیابان رانندگی می کرد ، داماد خود را در خیابان دید که بطور تصادفی سعی در ادرار کردن دارد. او مجبور شد سوار اتومبیل شود تا او را به خانه ببرد و به مادرش بگوید. اما او از ترس از رسوایی حتی بیشتر از او خواست که نکند ، و او را به منظور حل مسالمت آمیز دعوت کرد. وی سپس او را به خانه خود آورد دانلودکوس وکیر ، او را به توالت برد ، دستور داد كه در توالت خود ادرار كند تا دیگر نتواند این كار را در خیابان انجام دهد و سپس خروس خود را به لبان خود آورد تا در هنگام نشستن در توالت ، از او یك عضله بخورد. او هیجان زده بود و با آینه زن چربی مبتلا به سرطان روبرو شد ، بنابراین توانست تأمل را ببیند و از پشت شروع به بو کردن بیدمشک کرد. موها را بیرون آورد و کف دست را با هر دو دست نگه داشت تا اینکه بخواهد تمام شود. اسپرم را داخل دهانش ریخت و توالت را رها کرد.