یک دانشجوی دانشکده علوم انسانی برداشت متفاوتی از کشاورز کرد. آینه های چشمان او ظاهر بد جنسی را به او می داد ، اما مشاعره بزرگ که از زیر آستین هایش بیرون می آمد نشان می داد در غیر این صورت و فاکر تصمیم گرفت این را آزمایش کند. او در مقابل دیوار قرار گرفت و به سرعت خواست که لباس را برداشته و دختر خجالت جزئی نشان داد. این پسر پسر را ناامید کرد و او می خواست به یک دختر هوشمند یک درس بدهد. او او را از پشت در آغوش گرفت ، دستانش را به هم فشرد ، آنها را با طناب پیچید و با دستهای لخت شروع به سر خوردن روی بدنش کرد ، لباس زیر خود را با تصویر دختر سکسی انگشتان خود در سوراخ قرار داد و بیدمشک مودار او را به حالت در آورد. او آن را به زانو درآورد ، سر خود را در دهان که قبلاً مطیع بود ، وارد کرد و صدمه دید و با یک بشکه از پشت شروع به زدن دانش آموز کرد. این دختر یک طرفه یخ زده بود و به لطف لعنتی با کیفیت ، عینک خود را تمام کرد.