عمه بالغ با سینه های بزرگ زیر یک تی شرت صورتی رنگ در صندلی عقب راننده تاکسی نشسته است. و به جای رانندگی ، دوربین ها را روشن کرد و با او نشست. بیچ به سخنان خود اعتقاد داشت كه او هرگز چنین توپ های بزرگی در دست نداشته است و اجازه نمی دهد كه او را لمس كند. دستها به سرعت به سمت نوک سینه ها رسیدند و آنها چنان متحیر شدند که مسافران در مورد رفتن به جایی نظر خود را تغییر دادند و تصمیم گرفتند تا با این مرد نجیب ختم شوند. خروس بزرگ او درون دهانش خورد و در آنجا جا نیفتاد. سپس او در صندلی خود دراز کشید ، و آن مرد کار زبان خود را در کلاه خیس خود نشان داد. او چربی را بر روی سرطان گذاشت و از پشت آن را منفجر كرد ، پس از آن او خواستار ارائه خدمات در رؤیای دختر اسب عکس سکس با دختر خاله شد ، خیلی سریع پرش كرد و با بدنش به چشمه های اتومبیل چرخید.