او بستنی را روی چوب در صندلی راننده خم کرد ، شروع به لیسیدن عطر و طعم خود کرد و تصور کرد که به جای بستنی عضو را بگیرد. اندیشه های از بین بردن بلافاصله به یک برده جوان ، او پاهای خود را در جهات مختلف پهن کرد و انگشتان خود را بر روی بلوک های تراشیده او زد. بین پاها بسیار داغ شد و کمی خود را خنک کرد ، چندین بار با بستنی کلیتوریس را لمس عکس دختر پسر سکس کرد و سپس به خانه اش رفت ، از این رو او فریاد زد. اما در حال حاضر او دوباره شاخی است ، و هنگامی که می ایستد ، در را باز می کند و تیک سیلیکون مورد علاقه خود را از کیف پول بیرون می آورد. پاهایش را پهن کرد و شروع کرد به مالیدن خود با عروسک روی مهبل. از ماشین پیاده شد و نشست و خودارضایی کرد. دراز کشیدن روی چمن شروع به شتاب کرد و صدای قطار عبوری پایان یافت.