ناتاکا خواست تا دوست قفقازی خود را ببیند ، به پیشوند نگاه کرد و شروع به رانندگی به یوفا کرد. اما تایمور با دیدن پاهای پهن و زیبایی از جوانی که قادر به تحمل آن نیست ، کاملاً متفاوت احساس کرد. پسر دستان خود را زیر تی شرت خود چسباند و شروع به مکیدن بهترین گربه های گرد کرد. ناتاشا این شروع را دوست دارد زیرا وقتی مردی نوک پستان را در دهانش و حتی کلیتوریس می کشد آن را خیلی دوست دارد. به همین دلیل است که کودک مبتلا به سرطان تشخیص داده شد و به او اجازه تولید باسن خود داده شد - کودک می دانست که هر کسی به بهشت می آید. بنابراین تیمور ، وقتی آن عکس سکسی دختر با اسب را دید ، نتوانست مقاومت کند - و بلافاصله آن را در الاغ قرار داد.